مقاله “مروری بر معناداریِ مفهومِ راستمانگی” را از لینک زیر دانلود کنید:
دانلود مقاله (PDF)حجم فایل: مگابایت
تصور کنید چند نفر درباره اندازه یک شیء حدس میزنند. یکی میگوید ۱۰۰ متر، دیگری ۱.۲۱ متر و اندازه واقعی ۱.۲۳ متر است. همه حدسها نادرست هستند، اما حدس ۱.۲۱ متر به واقعیت نزدیکتر است. این همان مفهوم «راستمانگی» است!
نظریه بطلمیوس (زمین مرکز جهان است) → نظریه کپلر (خورشید مرکز است) → نظریه نیوتن (جاذبه عمومی) → نظریه اینشتین (نسبیت). هر کدام از نظریههای قدیمی نادرست بودند، اما هر کدام به حقیقت نزدیکتر شدند.
علم همیشه در حال پیشرفت است. نظریههای امروز ممکن است فردا اصلاح شوند، اما این به معنای بیفایده بودن آنها نیست. حتی نظریههای نادرست هم اگر به حقیقت نزدیکتر باشند، ارزش علمی دارند و باعث پیشرفت میشوند.
راستمانگی یا Verisimilitude مفهومی در فلسفه علم است که میزان نزدیکی یک نظریه نادرست به حقیقت را اندازهگیری میکند. این مفهوم برای توضیح پیشرفت علمی بسیار مهم است.
اگر نظریههای علمی گذشته (مثل مکانیک نیوتنی) نادرست بودهاند و نظریههای امروزی هم احتمالاً نادرست هستند، پس چگونه میتوان از پیشرفت علمی صحبت کرد؟ پاسخ در مفهوم راستمانگی نهفته است.
کارل پوپر اولین کسی بود که تلاش کرد راستمانگی را به صورت صوری تعریف کند. معیار او مبتنی بود بر:
اما این معیار با نقد میلر-تیچی مواجه شد که نشان دادند طبق تعریف پوپر، هیچ نظریه نادرستی را نمیتوان به دیگری ترجیح داد.
نینیلوئوتو با معرفی مفهوم «فاصله از حقیقت» راهحل بهتری ارائه داد:
که در آن Δ فاصله نظریه h از حقیقت h* است. این معیار ترکیبی از دو عامل است:
در پیشبینی حرکت سیارات:
راستمانگی توضیح میدهد که چگونه علم حتی با داشتن نظریههای نادرست، میتواند به حقیقت نزدیکتر شود. این مفهوم پایهای برای دفاع از واقعگرایی علمی است.
این مقاله به تحلیل مفهوم راستمانگی (Truthlikeness) میپردازد که در فلسفه علم برای توصیف میزان نزدیکی نظریههای نادرست به حقیقت مطرح شده است. ابتدا معیار پیشنهادی پوپر بررسی شده، سپس نقدهای میلر و تیچی بر این معیار تحلیل میشود. در ادامه، راهحلهای پیشنهادی مانند معیار کمّی نینیلوئوتو با فرمول ΔMSγγ′ مورد بحث قرار میگیرد. مقاله نشان میدهد که چگونه این مفهوم میتواند مبنایی برای تبیین پیشرفت علمی و دفاع از واقعگرایی علمی فراهم کند.
در تاریخ علم، نظریههای متعددی درباره پدیدههای طبیعی ارائه شده که بعدها رد شدهاند. با این حال، این نظریهها در زمان خود مفید و پیشرفته محسوب میشدند. مسئله اصلی این است:
راستمانگی (Truthlikeness) یا Verisimilitude به معنی میزان شباهت یک نظریه نادرست به حقیقت است. این مفهوم سه ویژگی کلیدی دارد:
پوپر رابطه ترتیبی ≥P را به صورت زیر تعریف کرد:
که در آن:
میلر و تیچی مستقل از هم نشان دادند که طبق معیار پوپر:
این نتیجه با شهود ما درباره پیشرفت علمی در تناقض است.
نینیلوئوتو با معرفی تابع فاصله Δ راهحلی کمّی ارائه داد:
که در آن:
راستمانگی به صورت زیر محاسبه میشود:
این معیار ۱۳ ویژگی مهم دارد که مهمترینشان عبارتند از:
ویژگی | توضیح |
---|---|
مقدار بین 0 و 1 | راستمانگی همواره در بازه [0,1] قرار دارد |
تمایز پاسخهای درست | همه پاسخهای درست راستمانگی یکسانی ندارند |
راستمانگی نظریه نادرست بیش از درست | برخی نظریههای نادرست میتوانند راستمانهتر از برخی نظریههای درست باشند |
مفهوم راستمانگی به ما اجازه میدهد که:
چالش اصلی باقیمانده این است که چگونه راستمانگی را در عمل اندازهگیری کنیم، در حالی که به حقیقت نهایی دسترسی نداریم. این مسئله زمینه تحقیقات فعلی در فلسفه علم است.